دوشکاچی

خاطرات علی‌حسن احمدی

خاطرات علی‌حسن احمدی

دوشکاچی

علی‌حسن احمدی در سال 1342 در روستای لیلمانج از توابع شهرستان سنقر و کلیایی در استان کرمانشاه دیده به جهان گشود. او دوران کودکی و نوجوانی خود را در این روستا گذرانید و با پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز جنگ تحمیلی، به عضویت بسیج و سپس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و وارد عرصه مبارزه حق علیه باطل گردید. وی در دوران 8 ساله دفاع مقدس در عرصه‌ها و عملیات‌های زیادی حضور داشته و بارها طعم مجروحیت را چشیده است. کتاب خاطرات وی با نام «دوشکاچی» در اسفندماه 1398 در انتشارات سوره مهر به زیور طبع آراسته شد و در اختیار علاقمندان این حوزه قرار گرفت.

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

یک روز صبح زود که از خواب بیدار شدم، از داخل محوطه پادگان صداهایی مثل «از جلو نظام»، «به خط شو»، «به چپ‌چپ»، «به‌راست‌راست» را شنیدم. وقتی به کنار پنجره رفتم، دیدم مراسم صبحگاه شروع شده و آن برادر بسیجی هم تعدادی از نیروها را به خط کرده بود و آنها را در محوطه پادگان می‌دواند. به داخل محوطه پادگان رفتم. بعد از مراسم صبحگاه، از یکی پرسیدم: «اون برادر کیه که این‌طوری دستور میده؟» گفت: «فرمانده گردانه.» با تعجب پرسیدم: «کدام گردان؟!» گفت: «ادوات.» پرسیدم: «اسمش چیه؟» گفت: «جهانبخش رسولی.» تازه فهمیدم که اینجا ساختمان گردان ادوات و آن برادر بسیجی هم فرمانده گردان است، ولی آن‌قدر تواضع داشت که اگر کسی به من نمی‌گفت که او فرمانده است، شاید اصلاً متوجه این موضوع نمی‌شدم.   

👈تکمیلی این خاطره در کتاب دوشکاچی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی