دوشکاچی

خاطرات علی‌حسن احمدی

خاطرات علی‌حسن احمدی

دوشکاچی

علی‌حسن احمدی در سال 1342 در روستای لیلمانج از توابع شهرستان سنقر و کلیایی در استان کرمانشاه دیده به جهان گشود. او دوران کودکی و نوجوانی خود را در این روستا گذرانید و با پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز جنگ تحمیلی، به عضویت بسیج و سپس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و وارد عرصه مبارزه حق علیه باطل گردید. وی در دوران 8 ساله دفاع مقدس در عرصه‌ها و عملیات‌های زیادی حضور داشته و بارها طعم مجروحیت را چشیده است. کتاب خاطرات وی با نام «دوشکاچی» در اسفندماه 1398 در انتشارات سوره مهر به زیور طبع آراسته شد و در اختیار علاقمندان این حوزه قرار گرفت.

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

 برگزاری مراسم جشن ایام سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در مسجد حضرت ابالفضل‌العباس(ع) روستای لیلمانج سنقر با حضور و سخنرانی راوی کتاب دوشکاچی جناب آقای علی‌حسن احمدی

📆20 بهمن 1400

👇برای مشاهده شرح این خبر به ادامه مطلب مراجعه نمائید.

به مناسبت چهل و سومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی مراسم جشنی در مسجد حضرت ابالفضل‌العباس(ع) روستای لیلمانج سنقر با حضور و سخنرانی راوی کتاب دوشکاچی جناب آقای علی‌حسن احمدی برگزار شد.

در بخشی از مراسم آقای احمدی ضمن تبریک ایام‌الله دهه فجر انقلاب اسلامی، برای حضار به ایراد سخنرانی پرداختند که به شرح زیر می‌باشد:



با پیدایش انقلاب اسلامی، دست چپاولگر استکبار جهانی و در رأس آن آمریکا و انگلیس از کشور کوتاه شد و انقلاب ما به عنوان الگویی برای ملت‌های آزادیخواه جهان و منطقه برای نجات آنها از چنگال مستکبران عالم تبدیل شد. استکبار جهانی برای از بین بردن این حکومت اسلامی و چپاول کشورهای منطقه، انواع توطئه‌ها را از همان ابتدای پیروزی انقلاب شروع کرد که هنوز هم ادامه دارد و برخی از این نقشه‌ها و توطئه‌ها توسط ایادی نفوذی و خودفروخته داخلی آنها اجرا می‌شود. 

 
یکی از توطئه‌های دشمن مستکبر تجزیه کشور ایران به چند کشور کوچک بود که برای رسیدن به آن هدف غائله‌های زیادی همچون «خودمختاری کردستان»، «خلق ترکمن»، «آمل»، «خلق عرب در خوزستان» و ... به راه انداخت. مهم‌ترین آنها غائله خودمختاری کردستان بود. کمتر از یک هفته از پیروزی انقلاب نگذشته بود که ضدانقلاب با خلع سلاح پادگان‌های مهاباد، پسوه، جلدیان و محاصره پادگان سنندج جنگ را شروع کرد. چیزی نگدشت که آشوب، جنگ و خونریزی تمام کردستان را در بر گرفت. در این میان وفاداران به انقلاب برای پاسداری از آن وارد میدان شدند و طی چند ماه به مبارزه با ضدانقلاب پرداختند که با ورود نفوذی‌ها و دست به کار شدن آنها اوضاع به نحو دیگری سمت و سو پیدا کرد. لیبرال‌ها در قالب هیأتی به نام «حُسن نیت» به مذاکره با سران ضدانقلاب پرداختند و با پذیرش شرط ضدانقلاب مبنی بر اخراج پاسداران از کردستان و بیرون کردن آنها از منطقه و سپردن پادگان‌ها و مراکز نظامی به دست ارتش پاکسازی نشده و محدود کردن آن مراکز، عملاً باعث ایجاد بحران در این منطقه شدند. با خروج اکثریت سپاه از کردستان، طی چند ماه کل کردستان و نیمی از آذربایجان‌غربی سقوط کرد، طوری که کل راه‌های اصلی بین شهری به طور صد در صد و خود شهرها اکثراً به دست ضدانقلاب افتاد و در هر شهر حدود یک خیابان به طور نسبی در کنترل ما ماند و جمهوری اسلامی مجبور شد طی چند سال با دادن چیزی بالغ بر 8000 هزار شهید کردستان را آزاد کند.


وقتی دشمن موفق به تجزیه کشور نشد، با تحریک کشورهای عرب و صدام جنایتکار، جنگ تمام عیاری را علیه ما به راه انداخت. با چندین لشکر و ده‌ها تیپ به ایران حمله کرد که اگر بتواند کل کشور را تصرف وحکومت اسلامی را ساقط کند و اگر نتواست، قسمتی از خاک ایران را جدا کند. ایادی نفوذی دشمن امثال بنی‌صدر رئیس‌جمهور وقت که فرماندهی کل قوا را نیز در اختیار داشت می‌گفت: «ما نمی‌توانیم در برابر آنها مقاومت کنیم، پس زمین بدهیم و زمان را بگیریم و بگذاریم بیایند و بعد آنها را محاصره گاز انبری کنیم.» تا کجا بیایند؟! او اعتقادی به بسیج نداشت و به سپاه سلاح و مهمات نمی‌داد و کارشکنی می‌کرد. کسانی هم در داخل کشور و در بین مسئولان بودند که در پشتیبانی جنگ کوتاهی می‌کردند. از طرفی گروهک مجاهدین خلق هم ادعای مبارزه داشتند و می‌گفتند اگر می‌خواهید ما هم به جنگ بیاییم، قسمتی از منطقه را با تمام اختیارات بدون دخالت خودتان به ما تحویل بدهید. همین مجاهدین خلق که امروز به آنها «منافقین» می‌گوییم به دامن صدام رفتند و چه جنایت‌ها که نکردند.
سال‌ها گذشت و هر روز استکبار جهانی برای ایران نقشه‌ها کشید و توطئه‌ها طراحی کرد. همین اواخر هم داعش را برای ایران به وجود آورد. باز هم بودند افرادی که برای مبارزه با آن هزاران بهانه می‌آوردند که مثلاً کشورهای دیگر به ما چه مربوط است و قائل نبودند که خارج از مرزهایمان آنها را نابود کنیم؛ درست همان رویه و فکری داشتند که بنی‌صدر داشت.

امروز دشمن خوب فهمیده که مؤلفه‌های قدرت ما چیست. وجود رهبری، جوانان و باورهای دینی آنها از عوامل اقتدار ما هستند. دشمنان تاکنون تمامی تهاجمات خود را به این مؤلفه‌ها متمرکز کرده‌اند و هر روز به نوعی به مقدسات ما در شبکه‌ها و فضای مجازی توهین می‌کنند و هر نقص و نارسایی و کمبودی که به علت نامدیریتی  بعضی مدیران نالایق و ناکارآمد و احیاناً مسلئه‌دار است را متوجه رهبری می‌کند برای این که مردم را ناامید کنند. از دستاوردهای انقلاب هیچ نمی‌گویند و نارسایی‌ها را چند برابر جلوه می‌دهند. امروز همین جریان اوباش را می‌بینید؟ چه کسانی بانی این وضعیت شده‌اند که چنین گستاخانه به مردم حمله‌ور می‌شوند؟ در حالی که مأمور قانون سلاح در دست دارد، به او حمله می‌شود، اما به علت قانون دست و پا گیر استفاده از سلاح، از آن استفاده نمی‌کند و مظلومانه به شهادت می‌رسد. حالا اگر بخواهیم به حرف جریان لیبرال گوش کنیم و کشور را از نیروهای مسلح خلع سلاح کنیم، اوباش جهانی چه بر سر ما خواهند آورد؟! امروز دشمنان ما از قاتلان و اوباش قهرمان می‌سازند، رقاصه‌ها و ترانه‌خوان‌ها را هنرمند و پناهندگان به غرب را مدافعان مردم ایران معرفی می‌کنند، در حقیقت آنها دارند به تعبیر رهبری جای «جلاد» و «شهید» را عوض می‌کنند و ما باید بسیار مراقب باشیم که در این فضای مجازی فریب ظواهر دشمن را نخوریم.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی