تا زمان ورود امام به ایران در 12 بهمن 1357 تظاهرات مردمی هم ادامه داشت، اما در آن ایام به اوج خودش رسیده بود. 22 بهمن 1357 بود که همراه پدرم به شبنشینی رفته بودم. مدتی بود که رادیو هم پای ثابت شبنشینیهای ما شده بود. همه به جای قصهگویی و شاهنامهخوانی، پیگیر اخبار بودند تا بدانند در مملکت چه میگذرد. آن شب رادیو این سرود را پخش میکرد: «ایران ایران ایران، رگبار مسلسلها، ایران ایران ایران، مُشتِ شده بر ایوان ...» برای اولین بار بود که این سرود زیبا و شورانگیز را میشنیدم. با شنیدن این سرود، انگار تمام موهای بدنم سیخ شده بودند. شور و شعفی وصفناشدنی تمام وجودم را فراگرفته بود.
برنامههای آن شب رادیو، سرشار از نشاط بودند و نوید اتفاقات خوبی را میدادند. با شروع اخبار سراسری، همگی سکوت کردند تا به دقت خبرها را گوش کنند. آن شب خبر پیروزی انقلاب از رادیوی سراسری اعلام شد. با شنیدن خبر، در پوست خودم نمیگنجیدم. واقعاً شبی به یاد ماندنی بود.
👈ادامه این خاطره در کتاب دوشکاچی