دوشکاچی

خاطرات علی‌حسن احمدی

خاطرات علی‌حسن احمدی

دوشکاچی

علی‌حسن احمدی در سال 1342 در روستای لیلمانج از توابع شهرستان سنقر و کلیایی در استان کرمانشاه دیده به جهان گشود. او دوران کودکی و نوجوانی خود را در این روستا گذرانید و با پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز جنگ تحمیلی، به عضویت بسیج و سپس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و وارد عرصه مبارزه حق علیه باطل گردید. وی در دوران 8 ساله دفاع مقدس در عرصه‌ها و عملیات‌های زیادی حضور داشته و بارها طعم مجروحیت را چشیده است. کتاب خاطرات وی با نام «دوشکاچی» در اسفندماه 1398 در انتشارات سوره مهر به زیور طبع آراسته شد و در اختیار علاقمندان این حوزه قرار گرفت.

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جواد نظام پور» ثبت شده است

هر چند وقت یکبار قبضه‌های دوشکا را تمیز می‌کردم. از جمله کسانی که از او کمک می‌گرفتم، برادر «جواد نظام‌پور» بود. او هم دوشکاچی بود و اهل مشهد. قد و قامت بلندتری هم نسبت به من داشت. چند بار از او خواسته بودم که کمکم کند، اما او اعتنایی نمی‌کرد. من از لحاظ جثه از او کوچک‌تر بودم و زورم به او نمی‌رسید؛ در نتیجه تصمیم گرفتم او را با اسلحه تهدید کنم! یک بار که خواستم به کمکم بیاید تا قبضه را با هم پاک کنیم و دیدم او توجهی نمی‌کند، با لحنی تهدیدآمیز گفتم: «جواد! اگه به کمکم نیایی، بیست تیر بهت می‌زنم!» اما دیدم تهدید هم فایده‌ای ندارد ... باید قبضه را بیرون محوطه ساختمان‌ها پاک می‌کردم. در حین پاک کردن قبضه، سُمبه داخل لوله گیر کرد. با چکش به انتهای سُمبه کوبیدم تا خارج شود، ولی سُمبه داخل لوله شکست. از جواد خواستم به کمکم بیاید تا بتوانم آن را از لوله خارج کنم، اما هر چه به او گفتم بیا، نیامد. با خودم گفتم: «فشنگ رو داخل دوشکا بذارم و شلیک کنم که حداقل با این کار سُمبه خارج بشه»، ولی ...

👈تکمیلی این خاطره در کتاب دوشکاچی