دوشکاچی

خاطرات علی‌حسن احمدی

خاطرات علی‌حسن احمدی

دوشکاچی

علی‌حسن احمدی در سال 1342 در روستای لیلمانج از توابع شهرستان سنقر و کلیایی در استان کرمانشاه دیده به جهان گشود. او دوران کودکی و نوجوانی خود را در این روستا گذرانید و با پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز جنگ تحمیلی، به عضویت بسیج و سپس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و وارد عرصه مبارزه حق علیه باطل گردید. وی در دوران 8 ساله دفاع مقدس در عرصه‌ها و عملیات‌های زیادی حضور داشته و بارها طعم مجروحیت را چشیده است. کتاب خاطرات وی با نام «دوشکاچی» در اسفندماه 1398 در انتشارات سوره مهر به زیور طبع آراسته شد و در اختیار علاقمندان این حوزه قرار گرفت.

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ارتش انقلابی» ثبت شده است

دود از کنده بلند میشه!

روایتی از صفای پیرمرد بسیجی در عملیات کربلای5 که خلبان هلی‌کوپتر بود

خوانشی از کتاب دوشکاچی خاطرات آقای علی‌حسن احمدی

با تشکر از جناب آقای مسعود کرمی (گوینده پادکست)

جهت دریافت پادکست به اینجا مراجعه نمائید.

… خلبان به من گفت: «داشتیم گشت می‌زدیم که توی پادگان دیدیم‌ات به این طرف و آن طرف می‌دویدی و تانک‌های عراقی هم روبروت بودند. سریع توی پادگان نشستیم تا نجاتت بدیم.» من هم از آنها تشکر کردم. بعد هم مرا آوردند و اینجا پیاده کردند و گفتند: «از اینجا میشه بری عقب؛ ما مأموریت داریم و باید برگردیم.» من هم از آنها جدا شدم و به طرف تو آمدم.» وقتی صحبت‌های آن برادر ارتشی را شنیدم، با خودم گفتم: «گر چه «شیرودی» شهید شده، اما هزاران شیرودی دیگه مثل اون خلبان شجاع، توی هوانیروز هستند که توی چنین وضعیت خطرناکی، به دل دشمن می‌زنند و جان یک نفر رو نجات میدن.» به او راه عقبه نیروها را نشان دادم و گفتم: «از این مسیر میشه برگردی عقب.» او هم خداحافظی کرد و رفت.

👈تکمیلی این خاطره در کتاب دوشکاچی